خلاصه کتاب سرمایه داری در عصر جهانی شدن . سمیر امین
بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه کتاب سرمایه داری در عصر جهانی شدن . سمیر امین
سمیر امین، اقتصاددان و نظریه پرداز مصری، در سال ۱۹۳۱ در مصر متولد شد و در سال ۱۹۷۱ دکترایش را در رشته اقتصاد در پاریس دریافت کرد. او مشاور اقتصادی برخی کشورهای جهان سوم و مدیر یونیتار UNITAR، مؤسسه پژوهشی سازمان ملل متحد بود. پدر سمیر مصری و مادرش فرانسوی بود و هر دو آنها پزشک بودند. او بیشتر جوانی و کودکی خود را در پورت سعید گذراند و و در یک مدرسهی فرانسهزبان درس خواند. از ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۷ در پاریس دانشجو بود و دیپلم علوم سیاسی را در ۱۹۵۲ گرفت و بعد آمار و اقتصاد خواند. با آمدن به فرانسه امین به حزب کمونیست فرانسه پیوست.اما سپس از مارکسیسم شوروی فاصله گرفت.
در ۱۹۵۷ پایاننامهی دکترایش را باراهنمایی فرانسوا پرو تحت عنوان اولیهی «سرچشمههای عقبماندگی: انباشت سرمایه در مقیاس جهانی» به پایان رساند. عنوان پایاننامهی وی سپس به «پیآمدهای ساختاری ادغام بینالمللی اقتصادیهای پیشاسرمایهداری…» تغییر کرد.
پس از اتمام تحصیلات در پاریس به قاهره بازگشت و تا ۱۹۶۰ در «مؤسسهی مدیریت اقتصادی» فعالیت میکرد. در ۱۹۶۰ بهعنوان مشاور وزیر به مالی رفت و تا ۱۹۶۳ در این مقام باقی ماند. در ۱۹۶۳ انستیتو توسعهی اقتصادی افریقا به او یک موقعیت پژوهشی داد که تا ۱۹۷۰ در این انستیتو باقی ماند. در طول این سالها در دانشگاههای پواتیر در داکا (سنگال) و پاریس مقام استادی هم داشت. در ۱۹۷۰ او را به ریاست این انستیتو منصوب کردند که تا ۱۹۸۰ دراین مقام باقی ماند که در آن سال از این مقام کناره گرفت و از ۱۹۸۰ به عنوان رییس مجمع جهان سوم در داکا به کارهای پژوهشی خود ادامه داد.
این اقتصاددان مصری-فرانسوی ،از نظریه پردازان مشهور توسعه به ویژه در حوزه آفریقا بود که در داکار پایتخت سنگال زندگی میکرد. وی برای نخستین بار نظریه اروپامحوری را در ۱۹۸۸ ارائه کرد و از نظریه پردازان محوری نظریه نظام های جهانی بود.( امانوئل والرشتاین، سمیر امین، جیووانی آریگی، ژانت ابولغود، فرنان برودل، آندره گوندر فرانک، ویلیام هاردی مکنیل و آندری کاراطایف ) .سمیر امین دوازدهم اوت (۲۰۱۸)در پاریس درگذشت.
وی کتب متعددی دارد که برخی از آنها عبارتند از: انباشت در سطح جهانی، توسعه نابرابر و ملت عرب، قطع ارتباط، اروپامداری، سرمایه داری در عصر جهانی شدن و ... . امین در میان اندیشمندان مارکسیسم نوین، به ضدیت با نظام سرمایه داری شهرت دارد. خاطرات سمیر امین با عنوان «خاطرات یک مارکسیست مستقل» در سال ۲۰۱۸ توسط انتشارات مانتلی ریویو منتشر شد.
به فارسی ترجمه شده:
- ملت عرب: ناسیونالیسم و مبارزه طبقاتی، ترجمهی غ. وثیق، م. قرچهداغی، تهران، ۱۳۵۹.
- ویروس لیبرال : جنگ دائمی و امریکاییکردن جهان، ترجمهی ناصر زرافشان، تهران: آزادمهر، ۱۳۸۶.
- سرمایهداری در عصر جهانی شدن، ترجمه ناصر زرافشان، تهران: آگه، ۱۳۸۲
- اروپامداری نظریه فرهنگی سرمایهداری مدرن، ترجمهی موسی عنبری. تهران: علم،
هدف امین در این کتاب این است که نقد سیستماتیک از بحث ساده انگار جاری درباره ناگزیر بودن جهانی شدن ارائه کند. باید قبول کرد که وابستگی متقابل باید مورد بحث قرار گیرد: باید قبول کرد که شکلهای از لحاظ مالی ضروری توسعه را باید ساخت و مورد حمایت قرار داد و نابرابری های اولیه را به جای اینکه به حال خود رها کنیم تا عمیق تر شوند، باید تصیح کرد. (۲۵)
از این رو به رسمیت شناختن این ضرورت ها به معنای درک این امر است که توسعه مرادف با گسترش بازار نیست، اما نگرش نولیبرالی حاکم همواره از قبول این تمایز و تفاوت شانه خالی کرده است. نگرش حاکم تلویحا مدعی است که گسترش بازار الزاما منجر به پیشرفت اجتماعی و دموکراسی می شود و مشکلات (حفره های فقر، عدم اشتغال و مارژنا لینراسیون اجتماعی، آن گونه که این ابتلائات را می نامد) واقعا پدیده هایی گذرا هستند. هیچ کس به این موضوع نمی اندیشد که آیا این گذر دو سه سال طول خواهد کشید یا چندین قرن!(۲۶).
کتاب سرمایه داری در عصر جهانی شدن، روند جهانی شدن و مسائل آن را عمدتا از دیدگاه مصالح و منافع کشورهای جهان سوم مورد بررسی قرار می دهد. این اثر کتابی است نیمه تخصصی در زمینه اقتصاد سیاسی که به همین خاطر داشتن برخی اطلاعات پایه به عنوان پیش نیاز برای مخاطب ضروری است.
نویسنده کتاب، پژوهشگر خلاقی بود که سالها در زمینه سرنوشت جهان سوم و توسعه اقتصادی و اجتماعی آن با توجه به تحولات جهانی و با نگرش به نظام جهانی به صورت یک کل واحد، کار و تحقیق کرده است و از این رو کتاب سرشار از اطلاعات مشخص و عملی و تحلیل ها و چشم اندازهای پرارزشی است که خوراک بسیار، هم برای تفکر و تأمل و هم برای تجربه و عمل به دست می دهد.
در مجموع تجارب و پژوهشهای امین، بینشی صائب در زمینه توسعه جهان سوم و تحولات مربوط به روابط آن با دنیای توسعه یافته به او بخشیده است، اما با این حال در عرصه های عمومی تر نظریه اجتماعی، که نیازمند نگرش عام تر تاریخی است، امین عمق نظری لازم را ندارد و به ویژه هنگامی که از حوزه مسائل مشخص موضوع تحقیقات خود و از عرضه اصلی کار خویش، یعنی تحولات روابط اقتصادی کانون و پیرامون و تأثیر آن بر جوامع پیرامونی جهان سوم فاصله می گیرد، این ضعف آشکارتر می گردد و از عمق و انسجام دیدگاه های او ـ در مقایسه با نظرات اقتصادی اش ـ کاسته می شود.
چارچوب فکری سمیر امین در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ شکل گرفته بود. در آن سالها کسانی چون قوام نکرومه در غنا، جولیوس نایرره در تانزانیا و جمال عبدالناصر در مصر به قدرت رسیده بودند و جنبشهای آزادیبخش در مستعمرهها از افریقای جنوبی تا الجزایر در جریان بود.
اگر به خلاصه کردن دیدگاه امین مجاز باشیم میتوان گفت که به نظر او سرمایهداری جهانی که در واقع حاکمیت اولیگارشی در جهان است موقعیت خود را با ایجاد و حفظ پنج انحصار تداوم بخشیده است:
- کنترل فناوری
- کنترل منابع طبیعی
- کنترل منابع مالی
- کنترل بر رسانههای گروهی
- کنترل بر ابزارهای تخریب جمعی
از نگاه امین تنها راه رسیدن به توسعه و رفاه انهدام این انحصارهاست. و هر اقدامی که انحصارهای پنجگانه را به چالش نگیرد موفق نخواهد شد. وی در کنار همکارانی چون آندره گوندرفرانک فقید، امین هم دنیا را به «مرکز» و «پیرامون» تقسیم میکند که کشورهای «پیرامونی» هم همانی است که معمولاً تحت عنوان «کشورهای جنوب» یا «کشورهای توسعهنیافته» مطرح میشوند. نقش کشورهای پیرامونی تولید برای عرضه به کشورهای «مرکز» و بهطور مشخص امریکای شمالی، اروپای غربی و ژاپن است. بهرهکشی از منابع طبیعی افریقا، و به قهقرا رفتن نرخ مبادله در تجارت بینالمللی به زیان تولیدکنندگان مواد اولیه و خام امکان توسعه را از این کشورها میگیرد و تنها شاهد تداوم بهرهکشی خواهیم بود.
دیدگاه امین دربارهی توسعهنیافتگی دقیقاً مخالف دیدگاه رسمی بود که مسائل افریقا را عمدتاً به این دلیل میدانست که به اندازهی کافی در اقتصاد جهانی ادغام نشده است. در حالی که امین معتقد بود که مشکل اتفاقاً این است که افریقا بهطرز زیانباری در اقتصاد جهان ادغام شده است. تا زمانی که انحصارهای پنجگانه دست نخورده باقی بماند، فرایند کنونی جهانیکردن ادامه مییابد، کارگاههای قرون وسطایی در اغلب کشورهای پیرامونی شکل میگیرند و گسترش مییابند چون قدرت مسلط سرمایهی شمال را به چالش نمیگیرند. درواقع میتوان گفت که با کاستن از سطح واقعی مزدها و انهدام اساس صنعتی در شماری از کشورها – که درواقع اتحادیههای کارگری قوی داشتند – این وضعیت انحصاری از همیشه بدتر شده است.
یکی از مهمترین دستآوردهای نظری امین دیدگاه او دربارهی «قطع رابطهی اقتصادی» است. امین معتقد بود که کشورهای پیرامونی باید از ادغام بهرهکشانهای که درگیر آن شدهاند خود را کنار بکشند، به عبارت دیگر فرایند جهانیسازی را معکوس کنند. درعین حال او به انزواطلبی اقتصادی معتقد نبود ـ نکتهای که شماری از رهبران سوسیالیست افریقا به آن باور داشتند، بلکه امین معتقد بود که از موضع ضعف نباید خود را درگیر این نوع ادغامها کرد.
از دیدگاه امین کشورهای درحالتوسعه باید اقتصادشان را با مداخلات مؤثر دولت، کنترل ثروت و سرمایهای که به دربرده میشود، و گسترش مناسبات تجاری با دیگر کشورهای پیرامونی مدیریت کنند.
به نظر او بخش مالی اقتصاد باید ملی شود و شیوههای استفاده ازمنابع طبیعی هم باید تحتنظارت باشد. رابطه بین قیمتهای داخلی و قیمتهای جهانی باید قطع شود و باید این کشورها برای رهایی خود از کنترل مؤسسات بینالمللی – برای نمونه سازمان تجارت جهانی، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی – به اقدام دست بزنند. هرچه که کمبودهای صنایع ملیشده باشد ولی به نظر امین کشورهای درحال توسعه راه دیگری برای توسعه ندارند.
در تأیید دیدگاههای امین بد نیست اشاره کنیم که ۴۰ سال است که در مقابل رهنمودهای امین، ادعا کردند اگر این کشورها صادرات خود را افزایش بدهند، مشکلاتشان تخفیف خواهد یافت. اموال عمومی و حتی منابع طبیعی را به بخش خصوصی واگذار کردند و تا جایی که میتوانستند از بخش مالی اقتصاد خود نظارتزدایی کردند. پیآمدها عیان تر از آن هستند که کتمانکردنی باشند. فقر و نداری و نابرابری در این کشورها بیداد میکند. در سالهای اخیر بهانههای تازهای هم پیدا کردهاند. «حکمرانی خوب» «فقر» و «جامعهی مدنی»، ولی سؤالی که اغلب به آن نمی پردازند این است که این فقر گسترده چرا و چهگونه ایجاد شده است؟ حکمرانی خوب یعنی خوب برای کدام گروه و طبقات اجتماعی؟
در این سالها هم که نظام سرمایهداری گرفتار یکی از سرسختترین بحرانهای تاریخ خود شده است، به گفتهی امین مسائل کنونی در درون این نظام راهحل ندارد. امین سرمایهداری کنونی را «سرمایهداری فرتوت» مینامید.
علت اصلی بحران به گمان امین وابستگی هرچه بیشتر به بخش مالی است، به سخن دیگر اگر به زبان پول بیان کنیم بهطور فزایندهای پول کمتری در پیآمد فعالیتهای مولد ایجاد میشود و بخش هرروز افزونتری هم به صورت «رانت» درآمده است که در واقع تازهترین شیوهی سرقت ثروت از بقیهی جهان است. یکی از پیآمدهای این تحولات در عرصهی اقتصاد هم این است که دموکراسی غربی به کاریکاتوری از خویش بدل شده است.
سرمایهداری به ضرورت ذات خویش بر یک فرایند ادامهدار سلب مالکیت برای انباشت و گسترش خویش استوار است. از یک نگاه تاریخی سرمایهداری اروپا بدون سلطه بر بقیهی جهان که منابع «مازاد» داشتند، غیرممکن بود. سوپاب اطمینان هم برای کسانی که درآن دوران در اروپا سلب مالکیت شده بودند امکان مهاجرت به «دنیای جدید» ـ مشخصاً امریکا و تا حدودی استرالیا ـ بود.
سلب مالکیت از دهقانان در کشورهای جنوب به گمان امین یکی از مسائل اساسی در قرن کنونی است. از همین روست که نقش دهقانان در جنوب برای تعیین سرنوشت بشر بسیار اساسی است و باید در راستای رسیدن به امنیت غذایی و مخالفت با «زمینخواری» و همچنین دفاع از حقوق بومیها کوشید. برای امین کشاورزی نهفقط فرصتی بسیار طلایی ارایه میدهد بلکه وجود دهقانان ـ حدود نیمی از جمعیت جهان ـ هم چالش مهمی برای سرمایهداری کنونی است. برای امین راه رسیدن به سوسیالیسم این است که در سطح ملی و منطقهای سلب مالکیت از دهقانان متوقف و از تولیدات کشاورزی بومی حمایت شود، و مطمئن شویم که کشورها «امنیت» غذایی دارند و رابطهی قیمتهای داخلی با قیمتهای جهانی قطع شده است. اگر بتوانیم در این مسائل موفق شویم نه فقط سلب مالکیت از دهقانان هم به پایان می رسد که کوچ آنها به مناطق شهری هم متوقف خواهد شد.
امین با انقلاب یکشبه موافق نبود. این که شورشی پیش بیاید و بعد دورهی سوسیالیسم آغاز شود از نظر امین غیرممکن است. او به جای این که از «سوسیالیسم در قرن ۲۱» سخن بگوید بر این نکته تأکید میکرد که راه گذار به سوسیالیسم طولانی است.
مقدمه
در نظر سمیر امین بشر در عصر حاضر آشکارا در بحران گرفتار است او در این کتاب هفت مورد از مدیریت این بحران توسط سرمایه داری را گرد هم آورده است.
فصل اول: آینده قطبی شدگی جهانی
فصل اول کتاب سرمایه داری در عصر جهانی شدن، تحلیلی از شکل های جدید قطبی شدگی جهان به دست می دهد؛ محرک اولیه این قطبی شدگی تغییرات عظیمی بود که طی دهه های رشد(دهه های 1950 ، و 1960 ) در جهان به وجود آمد، تغییراتی که به یک نظام جهانی شکل بخشید که با نظام جهانی گذشته بسیار تفاوت داشت.
جهانی شدن تولید به معنای این است که اکنون کشورهای مختلف باید برحسب وزن و اهمیتی که ارتش فعال کار آنها نسبت به ارتش ذخیره شان، در هر یک از این کشورها دارد طبقه بندی شوند که این مفاهیم بر مبنای منطق جهانی شدن و با توجه به آن بخشهایی از نظام تولیدی آن کشور تعریف می شوند که کمابیش در یک سطح جهانی قابلیت رقابت داشته باشند.(۱۹)
وقتی این ضابطه را به کار گیریم، بدنه اصلی و بخش اعظم نیروی کار در سرزمین های اصلی (یعنی کانون ها) در ارتش فعال شرکت و دخالت دارند و دلیل این امر هم اوضاع و احوال و طریقه ای است که اقتصادهای کانونی در آن اوضاع و احوال و به آن طریقه به تدریج شکل گرفتند.(۱۹و ۲۰)
این اقتصادها در شرایط مساعد و مطلوبی شکل گرفتند که امروزه دیگر آن شرایط نمی تواند تکرار شود. در کشورهای صنعتی شده پیرامونی آمریکای لاتین، آسیای شرقی(چه کمونیستی و چه سرمایه داری) و مجموعه شوروی سابق، بخشهایی از نظام مولد، هم اکنون به جایی رسیده اند که به مفهومی که در بالا بیان شد دارای قدرت رقابت می باشند(یا می توانند بشوند).(۲۰)
ارتش فعال بیکار در این مناطق وجود دارد و می تواند به پیشرفت و ترقی خود ادامه هم بدهد، اما تا آن نقطه ای از آینده که فعلا قابل رؤیت است، هرگز قادر نخواهد بود نیروی ذخیره خود را از اقتصادهای روستایی و غیر رسمی جذب کند ـ هم به این دلیل که قابلیت رقابت جهانی، اکنون نیازمند چنان تکنیک هایی برای تولید است که چنین جذبی را غیرممکن می سازد و هم به این دلیل که آن دریچه اطمینان مهاجرتهای توده ای فراهم نیست.
اما درباره کشورهای پیرامونی غیرصنعتی و یا فاقد قدرت رقابت افریقا و جهان عرب، وضعیت از این هم ناراحت کننده تر است: مشکل بتوان گفت که اصلا ارتش فعالی وجود دارد و وقتی معیارهای جهانی را مبنا قرار دهیم در حقیقت تمامی ملت، یک نیروی ذخیره است. (۲۰)
بنابراین صنعتی شدن جهان سوم به جریان قطبی شدنی که ذاتا در سرمایه داری جهانی واقعا موجود، وجود دارد، پایان نخواهد بخشید، اما شکل ها و مکانیسم ها را به سطوح دیگری منتقل خواهد ساخت که در آن سطوح انحصارات مالی، تکنولوژیک، فرهنگی و نظامی کشورهای کانونی بر این شکل ها و مکانیسم ها حاکم خواهند بود که شکل جدید قانون جهانی شده ارزش، از طریق آنها قطبی شدگی را تولید و بازتولید می کند.(۲۱)
. افزون بر این، این گونه صنعتی شدن تحول و تکامل اجتماعی را دوباره به همان شکلی که در قرون گذشته در غرب توسعه یافته صورت پذیرفت، بازتولید نخواهد کرد. دولت رفاه و آن سازش میان سرمایه و کار که دولت رفاه تلویحا حامل آن است، پس از آنی پدید آمد که جامعه از طریق یک روند طولانی که از مدتها پیش آغاز شده بود، دگرگونی های لازم را حاصل کرده بود.
در آن مرحله تدارکاتی، صنعت مکانیزه بزرگ مقیاس را یک انقلاب دائمی کشاورزی پشتیبانی می کرد و در همان حال هم مهاجرت به آمریکای شمالی و جنوبی، راه خروجی را برای فشارهای ناشی از انفجار جمعیت در اروپا فراهم می ساخت، به اضافه این که فتح و تسخیر مستعمرات، مقادیر قابل توجهی از مواد خام ارزان را وارد این کشورها می کرد.
به این ترتیب زمانی که دولت رفاه پدید آمد، پیدایش آن یک سازش تاریخی بین سرمایه و کار را که پیش از آن با کاهش حجم ارتش ذخیره در داخل کشورهای کانونی تسهیل شده بود، تقویت و تحکیم کرد، اما برخلاف آنچه گفته شد جهان سوم در جریان صنعتی شدن هیچ یک از این شرایط مطلوب و مساعد را که می توانست مانع بروز شکلهای لگام گسیخته تر گسترش سرمایه داری شود نداشت.
و در آن جایی که می توان جهان چهارمش نامید و در این دوران، از جریان صنعتی شدن کنار گذاشته شده است، نظام اجتماعی چنان به حدود افراطی و نهایی خود رسیده است که به کاریکاتور نزدیک تر است؛ ارتش ذخیره در این جا اکثریت بزرگ جمعیت ـ یعنی مردم فقیری که به حاشیه نهایی رانده شده اند و توده های دهقانی که از ثمرات هرگونه انقلاب ارضی محروم مانده اند ـ را شامل می شود.(۲۱)
تاریخ از عهد باستان تا کنون با توسعه نابرابر مناطق گوناگون مشخص می شده است. اما تنها در عصر جدید است که با ادغام تمام جامعه های روی زمین در نظام سرمایه داری ویکپارچگی انها درقالب این نظام، قطبی شدگی بعنوان نتیجه جنبی وذاتی درآمده است. (۲۷)
تحول وتکامل قطبی شدگی جدید (سرمایه داری) مراحل مختلفی را طی کرده است:
- شکل سوداگرانه پیش از انقلاب صنعتی(۱۵۰۰-۱۸۰۰ م):
-سرکردگی سرمایه بازرگانی در کانون های مسلط منطقه اقیانوس اطلس و منطقه پیرامونی(قاره آمریکا) –کارکرد وتبعیت کامل از منطق انباشت سرمایه بازرگانی(۲۷)
- (۱۸۰۰ تا ۱۹۴۵ یعنی از انقلاب صنعتی تا پایان جنگ جهانی دوم ) رشد نمونه به اصطلاح کلاسیک شکل های اساسی سرمایه داری-پیرامون ها شامل همه آسیا به استثنای ژاپن،آفریقا وآمریکای لاتین-روستایی وصنعتی نشده باقی ماندند.-مشارکت از طریق تقسیم جهانی کار- تولید مواد معدنی وکشاورزی-تبلور نظام های صنعتی کانونی –نظام های مالی خودمدار-موازی با دولت های ملی بورژوازی-زمینه وعلت اصلی جنبش های رهایی بخش ملی (هدف صنعتی شدن بعنوان یک پیشرفت رهایی بخش وهدف ساختن ملت.دولتها به پیروی از کشورهای کانونی-(۲۸)
- دوره پس از جنگ جهانی دوم(1945- 1990):
فرسایش تدریجی و پیشرونده دو خصوصیت دوره قبلی- صنعتی شدن کشورهای پیرامونی( صنعتی شدن نابرابر ونامتوازن)- بیشتر در آسیا وآمریکی لاتین-استقلال سیاسی برخی کشورهای پیرامون- (۲۸)جنبش رهایی بخش ملی – شتاب بخشیدن به روند توسعه توسط این جنبش-تجلی جدید ژرف تر شدن روند جهانی شدن-تجزیه نظام های تولیدی خود مدار وترکیب مجدد آنها با یکدیگر به عنوان نظام تولیدی جهانی یکپارچه.(۲۹)
۴-نزدیک ترین دوره به زمان کنونی(۱۹۹۰ به بعد):
انباشته شدن دگرگونی های قبلی بر روی هم- از میان رفتن تعادل هایی که مشخصه اصلی نظام جهانی پس از جنگ بود.(۲۹)
شکل های جدید نظم جهانی جدید و قطبی شدن جدید ، بی نظمی جهانی و هرج ومرج( در همه جنبه های سیاسی ،اجتماعی و ایدئولوژیک) را نیز همراه داشته است. که بدلیل ناتوانی نظام موجود در سه زمینه متفاوت ناشی می شود:
- عدم بوجود آوردن شکل جدید سازمان سیاسی و اجتماعی متناسب (فراتر از ملت ودولت) با نظام جهانی شده تولید.
- فقدان مناسبات اقتصادی وسیاسی ای برای هماهنگی وسازگاری رشد صنعتی شدن مناطق پیرامونی(آسیا وآمریکای لاتین) با تعقیب رشد جهانی
- بوجود آوردن رابطه حذفی با آفریقای پیرامونی وعدم درگیر شدن آفریقا در صنعتی شدن رقابتی.(۲۹)
فصل دوم:مدیریت اقتصادی بحران جامعه معاصر به روش سرمایه داری
بحران معاصر سرمایه داری جهانی خود را در قالب این واقعیت نشان می دهد که سودهایی که از تولید به دست می آید بازارهای کافی ب شکل سرمایه گذاری های ثمربخش پیدا نمی کند که قادر باشد ظرفیت تولیدی را باز هم توسعه دهند. بنابراین مدیریت این بحران عبارت از پیدا کردن مفرهای دیگر، بازارهای دیگر برای این مازاد سرمایه متحرک است، به نحوی که بتوان از افت ارزش ناگهانی آن اجتناب کرد.(۲۲)
در سطح ملی چنین مدیریتی اتخاذ سیاستهای نولیبرالی را که از این نقطه نظر کاملا عقلانی هستند ناگزیر می سازد، البته این سیاستها، اقتصادهای مورد بحث را در ماریپچ های انقباضی و ضد تورمی رکود قفل می کنند و این همان عاملی است که آنها را منحصرا به سیاستهایی برای اداره کردن یا مهار کردن تبدیل می کند نه سیاستهایی برای حل کردن معضل بحران.(۲۲)
فصل سوم: تغییرات واصلاحات در مدیریت پولی بین المللی بحران
به علاوه جهانی شدن نیازمند این است که مدیریت این بحران در سطح جهانی هم بتواند عمل کند. نهادهایی که با قراردادهای «برتون وودز» به وجود آمد ـ و به طور عمده تر صندوق بین المللی پول IMF و بانک جهانی ـ در خدمت این هدف واداشته شده اند، به نحوی که اقتصادهای جنوب و شرق تابع این دستورات باشند.
برنامه های تجدید ساختاری که در این زمینه به این کشورها تحمیل می شود، ابدا آن چیزی نیستند که اسم و عنوان آنها یعنی برنامه های تعدیل ساختاری بر آن دلالت دارد. فکری که پشت این برنامه ها وجود دارد این نیست که ساختارها به طریقی تغییر دهند که بتواند امکان یک رونق عمومی جدید و گسترش بازر را فراهم سازد، بلکه تنها این است که تعدیل هایی را با مضمون تلفیق و جفت و جور کردن شرایط در جهتی به عمل آوردند که از منطق کوتاه مدت سوددهی مالی این سرمایه مازاد تبعیت کند.(۲۲و۲۳)
طبیعی است که چنین مدیریتی برای بحران جهانی قابل دفاع و توجیه از کار در نمی آید، یعنی تعداد تضادهایی را که خود قادر به تنظیم آنها نیست چند برابر می کند و بیشتر هم به این دلیل که در چارچوب یک نظام پولی منسوخ عمل می کند.(۲۳)
فصل چهارم: پیدایش قوم گرایی یک واکنش سیاسی در برابر جهانی شدن اقتصادی است
فصل چهارم مسائل گوناگون مربوط به مدیریت سیاسی هرج و مرجی را که به وسیله طرح خیالی و غیرواقع بینانه اداره کردن جهان مانند یک بازار به وجود آمده است، مورد بررسی قرار می دهد. تا همین اواخر محدوده مدیریت اقتصادی انباشت سرمایه با محدوده مدیریت سیاسی و اجتماعی آن بر هم منطبق بود. این دولت بورژوایی ملی، آن الگویی از تجدد را به دست می داد که جهان سوم پس از جنگ جهانی دوم در صدد بود آن را بازسازی کند. این هدف از طریق الگوی خودمحور توسعه ملی(اگرچه گشوده به روی اقتصاد بین المللی) و ساختن و مدرنیزه کردن دولت دنبال می شد. در این فضا طبقات حاکمه (غالبا چند قومی) آسیا، آفریقا و اروپای شرقی، مشروعیت خود را بر آن توسعه اقتصادی ای مبتنی ساختند که گسترش قدرتمند سرمایه داری جهانی تا سالهای دهه 1980 آن را ممکن می ساخت و تسهیل می کرد.(۲۳)
روند جهانی شدن که به طور مداوم عمیق تر می شود، به انطباق این دو عرصه بر یکدیگر پایان داده است. اکنون تضاد تازه ای مشخصه سرمایه داری جهانی است: از یکسو گرانیگاه های نیروهای اقتصادی که بر روند انباشت فرمانروایی می کنند به خارج از مرزهای ملی این یا آن کشور واحد نقل مکان کرده است و از سوی دیگر هیچ چارچوب سیاسی، اجتماعی، ایدئولوژیک و فرهنگی در سطح جهانی وجود ندارد که بتواند به مدیریت عمومی و سراسری این نظام، یک هماهنگی و انسجام منطقی بدهد. بنابراین مدیریت این بحران در بعد سیاسی اش عبارت است از کوشش در جهت سرکوب طرف دوم تضاد ـ یعنی دولت ـ به گونه ای که مدیریت جامعه از سوی بازار را، به عنوان تنها قانون حاکم بر جامعه تحمیل کند. از این رو ترویج ایدئولوژی ها و رویه های ضد دولت، بخشی از این منطق را تشکیل می دهد.(۲۳و۲۴)
به این ترتیب فرسایش الگوهای قدیمی رشد، کشورهای پیرامونی جنوب و شرق را به درون یک بحران ملت ـ دولت، غوطه ور ساخته، بحرانی که جنبش های گریز از مرکز را که غالبا شکل های قومی دارند از نو زنده کرده است. این بحران وحدت میان طبقات حاکمه را در کشورهای پیرامونی در هم شکسته است، به طوری که اکنون فراکسیون های رقیب یکدیگر می کوشند مشروعیت خود را بر آمال و آرزوهای قومی مردم راه گم کرده خود مبتنی سازند.
مدیریت این بحران ـ از طریق دستکاری در آمال و آرزوهای دموکراتیک مردم و حقوق ملی آنها، از طریق بازی با این آمال و حقوق و استفاده از آنها، سوخت پروژه مطیع کردن جوامع را در برابر خواسته های بازار فراهم می سازد؛ کاری که مستلزم در هم شکستن دولتهایی است که قادرند به نحو مؤثر شرایط جهانی شدن را با وضع و منافع خود سازگار کنند.(۲۴)
فصل پنجم:شرایط آغاز دوباره روند توسعه درجنوب چیست؟
فصلهای پنجم، ششم و هفتم جنبه های مختلف جست وجوی یک جایگزین را به جای تسلیم کامل در برابر منطق سرمایه مورد بررسی قرار می دهند.
تعقیب ناکجاآباد لیبرالی، در بهترین دوره تاریخی آن چنان نتایج فاجعه آمیزی به بار آورده است که امروز دیگر بحث درباره این ناکجاآباد جاذبه و نیروی اولیه خود را از دست داده است. تغییر جهت باد شروع شده است، اکنون باد در جهت عقل و خرد آغاز به وزیدن کرده است. (۲۴)
برخلاف همه سیاستهای مدیریت بحران که در حال حاضر در عمل جریان دارد، لازم است که درباره توسعه به عنوان یک الگوی اجتماعی از نو فکر کنیم، زیرا رشد، نتیجه طبیعی و حتمی مدیریت بازار و سیاستهای گسترش بازار نیست، بلکه نتیجه ممکن سیاستهای دگرسان کننده ای است که درباره همه ابعاد آنها بررسی و فکر کرده باشند.(۲۴و۲۵)
گسترش اقتصادی پس از جنگ، نتیجه انطباق استراتژیک سرمایه با آن شرایط اجتماعی بود که نیروهای دموکراتیک مردمی که با پیروزی بر فاشیسم در 1945 سربرآورده بودند، توانستند بر سرمایه تحمیل کنند. آن سیاستها دقیقا عکس سیاستهای به اصطلاح انطباقی کنونی بود.(۲۵)
این که برخی از استادان دانشگاهی ما چه خیالبافی هایی بکنند چیزی را عوض نمی کند، واقعیت این است که تاریخ را قوانین اقتصاد ناب به طور قطعی و مصون از تردید و خطا هدایت نمی کنند، تاریخ با آن واکنشهای اجتماعی ساخته می شود که در برابر گرایشهایی که قوانین مزبور بیانگر آنها هستند، ابراز می شود؛ واکنشهایی که به نوبه خود آن روابط اجتماعی عینی ای را تعیین می کند که قوانین مورد بحث در چارچوب آنها عمل خواهند کرد. (۲۵)
نیروهای ضد سیستمی و به عبارت دیگر خودداری سازمان یافته، پیگیر و مؤثر از تکمین و تسلیم کامل در برابر اقتضائات آن قوانین فرضی، درست به همان اندازه تأثیر دارد که منطق ناب انباشت سرمایه در شکل گیری تاریخ واقعی اثر دارد.
این نیروها، امکانات و شکلهای گسترش اقتصادی را ایجاب و تعیین می کنند، گسترشی که در محدوده و در درون چارچوب سازمان یافته ای تحقق می یابد که آن نیروها خود آن را ایجاد و تحمیل کرده اند.
فصل ششم: چالش هایی که جهانی شدن مطرح ساخته است: مورد اروپا
فصل پنجم با در نظر داشتن این مسائل جنبه های گوناگون هر گونه احیاء آتی توسعه را در جهان سوم مورد بررسی قرار می دهد.
فصل ششم به بررسی چالش هایی که ساختمان اروپا با آن رو به رو است می پردازد و فصل هفتم مسئولیتهای روشنفکران جهان سوم را بررسی می کند.
فصل هفتم: ایدئوولوژی واندیشه اجتماعی، روشنفکران و بحران توسعه(۲۶)
- ۰۰/۰۲/۲۵